گفتم: «چرا دکتر نمیری؟»
گفت: «از مرگ میترسم.»
گفتم: «خب آدمی که از مرگ میترسه میره دکتر تا نمیره.»
گفت: «اینجوری نیست! آدمی که از مرگ میترسه ترجیح میده ناگهان با این واقعیت مواجه بشه که بخواد نخواد داره میمیره.»
گفتم: «یعنی چی؟»
گفت: «افتادن از برج میلاد میترسوندت؟»
گفتم: «آره. معلومه که میترسم. چه ربطی داره؟»
گفت: «اگه یه وقت از خواب بیدار شی ببینی از برج افتادی و پنج متر مونده که بخوری به زمین دیگه ترسی نداره.»